سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و انس پسر مالک را نزد طلحه و زبیر به بصره فرستاد تا آنان را حدیثى به یاد آرد که از رسول خدا ( ص ) شنیده بود . انس از رساندن پیام سر برتافت و چون بازگشت گفت : « فراموش کردم . » امام فرمود : ] اگر دروغ میگویى خدایت به سپیدى درخشان گرفتار گرداند که عمامه آن نپوشاند [ یعنى بیمارى برص . از آن پس انس را در چهره برص پدید گردید و کس جز با نقاب او را ندید . ] [نهج البلاغه]


ارسال شده توسط محسن نصیری در 93/8/27:: 10:49 صبح


ای مسافر یاور شبهای من


آشنای دیده ی تنهای من



ساعتی بنشین کنارم همچو آب


در سراب خشکی غمهای من



قصه غربت درون خانه ام


بشنو از آتشگه تبهای من



چشمه های همزبانی را بجوی


در کویر خشکی لبهای من



شب دراز است وبسان یک درخت


ریشه کن در خلوت دمهای من



سینه ای دارم پر از سوز سخن


گشته دریا سیل ماتمهای من



این خیابان بلند روزگار


پر شد از از هم گسستن های من



غرق غم ها می شوم تا می روی


با تمام دل نبستن های من



قالب:غزل


دفتر:حسرت پرواز


شاعر:محسن نصیری(هامون)


کلمات کلیدی :