زندگی چیست چو پرسی از بز
به تو گوید که علف
و چمنزار بهشتش باشد
دوزخش هست کویر
عاقبت نیز غذای من و توست
حال بنگر تو بر احوال خویش
هدف زندگی ات آب و غذاست؟
یا خیالت پی همخوابی و لذت برپاست؟
تو بگو تا چه زمان زندگی ات پا برجاست؟
گوهر عشق از آن من و توست
خرد و عقل نشان من و توست
چشم وا کن تو ز کوته نگری
آدمی وارث یک معجزه است
راه بگشا که بتابد بر تو
روشنی منتظر روزنه است
قالب:نو
دفتر:بوی تو
شاعر:محسن نصیری(هامون)