سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم خواسته دنیا خرده گیاهى است خشک و با آلود که از آن چراگاه دورى‏تان باید نمود . دل از آن کندن خوشتر تا به آرام رخت در آن گشادن ، و روزى یک روزه برداشتن پاکیزه‏تر تا ثروت آن را روى هم نهادن . آن که از آن بسیار برداشت به درویشى محکوم است و آن که خود را بى نیاز انگاشت با آسایش مقرون . آن را که زیور دنیا خوش نماید کورى‏اش از پى در آید . و آن که خود را شیفته دنیا دارد ، دنیا درون وى را از اندوه بینبارد ، اندوه‏ها در دانه دل او رقصان اندوهیش سرگرم کند و اندوهى نگران تا آنگاه که گلویش بگیرد و در گوشه‏اى بمیرد . رگهایش بریده اجلش رسیده نیست کردنش بر خدا آسان و افکندنش در گور به عهده برادران . و همانا مرد با ایمان به جهان به دیده عبرت مى‏نگرد ، و از آن به اندازه ضرورت مى‏خورد . و در آن سخن دنیا را به گوش ناخشنودى و دشمنى مى‏شنود . اگر گویند مالدار شد دیرى نگذرد که گویند تهیدست گردید و اگر به بودنش شاد شوند ، غمگین گردند که عمرش به سر رسید . این است حال آدمیان و آنان را نیامده است روزى که نومید شوند در آن . [نهج البلاغه]


ارسال شده توسط محسن نصیری در 93/8/29:: 9:17 صبح


زندگی چیست چو پرسی از بز


به تو گوید که علف


و چمنزار بهشتش باشد


دوزخش هست کویر


عاقبت نیز غذای من و توست


حال بنگر تو بر احوال خویش


هدف زندگی ات آب و غذاست؟


یا خیالت پی همخوابی و لذت برپاست؟


تو بگو تا چه زمان زندگی ات پا برجاست؟


گوهر عشق از آن من و توست


خرد و عقل  نشان من و توست


چشم وا کن تو ز کوته نگری


آدمی وارث یک معجزه است


راه بگشا که بتابد بر تو


روشنی منتظر روزنه است

 

قالب:نو


دفتر:بوی تو


شاعر:محسن نصیری(هامون)

 


کلمات کلیدی :