سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در پرستش بی دانش، و دانش بی اندیشه و (قرآن) خواندن بی تدبّر، خیری نیست . [امام علی علیه السلام]


ارسال شده توسط محسن نصیری در 93/8/30:: 12:0 عصر


موسم کوچ رسیده است پرستو


 بگشا بال و نیاندیش تو از من


 چند روزی است که هم خانه ی مایی


 گرچه سخت است دلت را زمن و خانه تو برکن


آشیانی است که ویران شده از دم


رنگ شب های غریبانه و سرمای جدایی


میل ماندن چو پر و بال ندارم


یاد من باش تو در دشت رهایی


یاد من باش تو یک دم به سکوتی


که سکوت است سراسر به جهانم


سرنوشتم ز ازل بود اسیری و غریبی


پر ترسم که به یاد تو نمانم


بگشا بال و رها شو ز من و شب


که تو در من به جز از مرگ نیابی


من اسیر شب تکرار سکوتم


و تو لبریز،از اندیشه ی یک قصه ی نابی


سفره ای چیده بهاران که بیایی


برو ای دوست گل و باغ و ترانه


پیش سرمای زمستان و من و درد  غریبی


هر که مانده است از او نیست نشانه


بگشا بال و رها شو ز نشستن


چشم خود را ز من خسته ی بی بال بپوشان


بگذر از سردی خاموش زمستان


 جلوه کن در رخ زیبای بهاران


بگشا بال پرستو بگشا بال


گرچه سخت است مرا درد جدایی


از همان روز که دل را به تو دادم


دیده بودم افق سرد جدایی


قالب:نو


دفتر:بوی تو


شاعر:محسن نصیری(هامون)

 


کلمات کلیدی :